جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ
جمــــــعه(1)...
آقا جون سلام...
امروز جمعه است و انگار..
کسی منتظر نیست...
انگار مردمِ این زمین خاکی...
اونقدر درگیرِ روزمرگیِ دنیا شدن...
که یادشون رفته امامشون از نظرها غایبه...
آقاجون این مردم انگار دلشون تنگِ شما نیست...
شما که غریبه نیستی آقاجون...
خودت خبر داری از دل ماها...
از اینکه پشت عجل علی ظهورک هامون یه دلهره اس..
اونقدر به این دنیا و آدم های خاکستریش دل بستیم که ته دل خیلی هامون اینه که آقا یکم دیرتر بیا...
آقاجون شرمنده ام که اینقدر غریبی...
شرمنده ام که حتی نمیدونم باید چی کار کنم که راضی باشی ازم...
شرمنده ام که فقط اسم شیعه رو یدک میکشم..
و شرمندم که این شرمندگیم دلت رو آروم نمیکنه آقاجون...
پی نوشت:
شاید علت اینکه غروب جمعه اینقدر دلگیره اینه که شما خدای نکرده دلگیری از ما آقاجون...
خودت راهو نشون بده...
نزار بیشتر از این شرمنده ات بمونیم...